کرمان و ماشین بازی
امروزا با خاله سارا و عمو رضا داریم میریم سفر.
خاله پایان نامه داره و اول سفرمون رفتیم کرمان و کارای دانشگاه خاله...
امشب هوا سردتر شده و ما دوروزه کرمانیم.
حالا اومدیم پارک مطهری و میخوایم بازی کنیم
به به ک چ حالی داد و بابا همش میترسید ک من بیفتم
نمیدونه ک من مردی شدم برای خودم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی