تولد 2سالگی طاها جونم... با تاخیر
چه روز خوبی بود
تو زابل تنها بودیم... اما خیلی خوش گذشت.
روز 4شنبه رفتم برات یه کیک تولد که روش دوتا هاپو باشه، برای مهدت سفارش دادم و یک کیک دیگه برای خونه و عصرونه که با دوستامون تیکه کنیم و شکل هندونه بود برای خونه.
فکرش رو هم نمیکردم که تو مهدت اینقدر خوش بگذره
صبح 5شنبه که میشد 11/12/90، ساعت 9 بردمت مهد، ساعت 10 هم رفتم و کیک رو با فشفشه و کلاه و شمع و آبمیوه گرفتم و آوردم مهد.
مثل این شاه دومادا نشسته بودی پشت میزی ک عمع افسانه برات درست کرده بود.
برات آهنگهای تولد مبارک گذاشتن و کلی برات زدن و کوبیدن.
خاله ها برات دایره زدن و بقیه چاپ زابلی رفتن برات...
شمع رو با هم فوت کردین و کلی حال کردی...
دیدم که چقدر بهت خوش میگذره...
دیدم چه خنده های خوشگلی میکنی
انشالله سالهای بعد و تولدهای بعد... به خوبی و خوشی....
تولدت مبارک
برات
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی